همیشه مثل نوجوان ها فکر کنید

وقتی نوجوان هستید زیاد به مدیران و اینکه چه چیزی را می پسندند اهمیت نمیدهید. حداقل تا حدی آنها را زیر سوال میبرید و بیشتر از آنها به خودتان ایمان دارید.

سالها بعد، ممکن است عاقلتر شده باشید ولی لزوماً باهوشتر نشدهاید. شما نگران پول و شغل خود هستید، و به همین خاطر برای جلبنظر افرادی که میتوانند این مشکلات را برای شما آسان کنند، با آنها مصالحه و توافق میکنید. شما خیلی نگران این هستید که نتوانید اجاره خانه تان را بپردازید و این ترس شما را به سمت ارتباط با مدیران و کلهگندهها سوق میدهد. در این زمان، شما بخشی از خود نابغه و رامنشدنیتان را در ازای مقداری پول به این مدیران میفروشید و تسلیم آنها میشوید.

سالها بعد، شما باید برای ساختن فیلم خوب بیشتر انرژی بگذارید. مجبورید اول به عقب برگردید، به زمانی که دزدکی فیلم میدید، جوکهای ناجور تعریف میکردید و زمانی که فکر میکردید عشق اول بادوامترین است. البته واضح است که مدارس سینمایی و فضای رایج در سینما چنین رویکردها را نمیپذیرند. آنها ماند مدارس ماهیگیری هستند که مایلند به شاگردانشان قوانین بازی، مانند زیباییهای اجتماعی و فواید ازدواجهای درست، را بیاموزند (یعنی در واقع کاری را به شما یاد می دهند که با آن بتوانید قرارداد بزرگتری با استودیو های بزرگ ببندید). هدف از این کار این است که فیلمسازانی تربیت شوند که در یک الگوی از پیش تعیین شده جای بگیرند، و از این طریق به موفقیت حرفهای برسند (اگر چه ممکن است این یک موفقیت خلاقیتی نباشد).

اندازهگیری و کنترل موفقیت حرفهای نسبت به موفقیت خلاقیتی برای آنها آسانتر است. میتوان آن را با میزان دلار اندازه گرفت. آیا مشغول به کار هستید؟ آیا دارید فیلمی میسازید که قرار است در ازای خرج زیادی که کرده است، چندین برابر درآمد داشته باشد؟ اگر چنین است، میتوانید مطمئن باشید که در لیست آدم های موفق قرار دارید که چند فیلمنامه برای ساخت به آنها پیشنهاد می شود. ببنینید، شعار عمده آنها این است، ما میدانیم چطور شما را آموزش دهیم! شاگردان قبلی ما در حال فیلمساختن و پول درآوردن هستند. یعنی پول در آوردن هدف اصلی است.

این چیزی نیست که به مسخره گرفته شود. ما همه میخواهیم به هر نحو که شده موفق شویم، ولی اغلب اوقات فیلمسازان جاهطلب "پول درآوردن" را با "فیلم ساختن" اشتباه میگیرند. شما میتوانید یکی را بدون دیگری بدست بیاورید. برای مثال، ممکن است فیلمی بسازید که فروش بسیار زیادی داشته باشد، ولی درواقع فیلمی نباشد که از لحاظ خلاقیتی شما را راضی کرده باشد یا شما را به سمت تحقق بخشیدن هدف نهاییتان سوق دهد. برعکس ممکن است کار خلاقانهای بسازید که شما را به هدفتان نزدیک کند ولی در عوض هیچ سودی برایتان نداشته باشد. لازم نیست که هردو هرزمان اتفاق بیفتد.