کد خبر : ۱۳۴۹
تعداد نظرات: ۳ نظر
تاریخ انتشار : ۱۴ دی ۱۳۹۴ - ۰۸:۵۸
کالبد شکافی فیلمنامه
فیلم Prisoners یا زندانیان ساخته دنی ویلنیو یکی از آثار شاخص سینمایی در سال 2013 بود. در این یادداشت فیلمنامه این فیلم که توسط آرون گوزیکوفسکی نوشته شده بود نقد و کالبد شکافی می شود.

این یکی از فیلمنامه های بهتری است که در سال گذشته خوانده ام. آیا بین 10 تا فیلمنامه برتر یا 20 تای برتر قرار دارد؟ خیر. اما از آن لذت بردم و به عنوان کسی که خودش یک پدر است، با آن ارتباط برقرار کردم. نویسنده توانست میان احساسات من و خودش پلی بزند. این نیمی از کار است.

فیلمنامه بعضی قوانین را می شکند: تیره و تاریک و درهم است و در بعضی مواقع فضایی غم افزا و افسرده کننده دارد. اما همان طور که کارگزاران و مدیران دائم به من می گویند نوشته های خود من واقعاً به طرز وحشتاکی تاریک و تیره است.

به عنوان نمونه، همیشه به ما گفته اند که قهرمان داستان مان باید کسی باشد که مخاطب با او همدردی کند. باید یک روحیه رستگار گونه یا ارزشمند داشته باشد که مخاطب با او ارتباط برقرار کند. و این چیزی است که در ابتدای داستان این فیلمنامه به راحتی به دست آمده است. «کلر داور» یک مرد خانواده دوست، به شدت وفادار، مسیحی معتقد و مذهبی است. او یک حامی واقعی است. یک مهیا کننده است و همیشه برای هر چیزی خود را آماده نگه می دارد. در واقع از آن هایی است که زیر زمین شان پر شده از بطری های آب، کنسروهای غذا و... برای مواقع ضروری.

پس همه چیز سر جای خود قرار دارد تا اینکه دختر کوچک او (به همراه دوستش) در روز شکرگزاری، وقتی که همه دوستان و همسایگان قرار است یک شب خانوادگی را با هم بگذرانند، گم می شوند. به عنوان یک پدر، باید بگویم که اگر کسی بلایی سر فرزندم بیاورد او را می کشم. با این حال این کاری که فیلمنامه می کند که چنان قهرمانی را به راهی تاریک و وحشتناک می کشاند، تا حدودی ریسک دارد.

*خطر لو رفتن داستان*

کلر، مظنون پرونده (الکس جونز) را به قتل نمی رساند، اما احتمالاً اگر اوضاع طور دیگری می شد، او را می کشت. وقتی جونز (مظنون اصلی) به دلیل نبود مدرک از زندان رها می شود، کلر (که متقاعد شده جونز در ربودن فرزندش دست داشته است) کارها را به دست خودش می گیرد و جونز را می رباید. در تمام مدت این حس را دارید که کلر به این نتیجه رسیده است که جونز باید بمیرد. حالا دو صحنه مهم را همراه کلر تجربه می کنیم که به ما می گوید قطعاً جونز به طریقی در آدم ربایی دست داشته است. پس وقتی جونز را می رباید، ابتدا احساس رضایت می کنیم. این را می پذریم اما این نگرانی را داریم که کلر پا را خطوط قرمز فراتر گذاشته است. یا جونز آدم رباست یا اینکه کلر باید به زندان برود (که احتمالاً با اوضاع پیش آمده به هر حال او باید به زندان برود). فکر می کردم که گوزیکوفسکی، فیلمنامه نویس حتی می خواهد ما را به یک راه تاریک تر ببرد و در آخر، کلر، جونز را به قتل برساند و دخترش هم هرگز پیدا نشود. (یک چیزی در مایه های فیلم گروگان The Pledge که در آن یک کارآگاه بازنشسته پلیس به نام جری بلک یک جورهایی ناآگاه از سرنوشت قاتل، دیوانه می شود). حالا اینکه در آخر واقعاً چه اتفاقی می افتد را کنار می گذارم.

*پایان خطر لو رفتن داستان*

پس داشتن یک قهرمان که کارها را به دست خود بگیرد خوب است. حالا همه چیز به کارهای او بستگی دارد وگرنه داستانی وجود نخواهد داشت. در پایان اولین پرده قصه، یک چیزی باید تغییر کند و داستان را وارد مسیر جدیدی کند. این همان جایی است که قهرمان وارد عمل می شود. و به طور یقین گوزیکوفسکی این کار را به زیبایی انجام می دهد. یعنی وقتی که پلیس مضنون اصلی را به دلیل نبود مدرک کافی آزاد می کند (در اتومبیل آر وی او هیچ رد و اثری مبنی بر وجود دختران کوچک نیست). و این اتفاق نیروی محرکی برای کلر می شود که خودش وارد عمل شود. این جهت جدید در داستان، حالا قهرمان را به راهی می کشاند که در آن با موانعی مواجه خواهد شد.

این تریلر سطوح مختلفی دارد. شما را با تعلیق به سوی خود می کشاند، اما همچنین یک فیلم شخصیت محور است که حسابی در مورد جزئیات صحبت می کنند. من می گویم که کاراکتر جیک گیلنهال (کارآگاه لوکی) هم کنجکاوی برانگیز است و هم درماندگی را نشان می دهد. در جاهایی او خیلی گوشه گیر و بی عرضه به نظر می آمد. به نظر من شخصیت او تنها نکته منفی داستان بود. اولش فکر کردم چیزهای بیشتری در مورد او خواهیم دید. چیزهای بیشتری در مورد شخصیت او وجود خواهد داشت. خیلی بیشتر از آن چه که واقعاً به ما نشان داده شد.

اما روی هم رفته شما در مورد هر شخصیت و هر مرد و زنی در داستان، ادراکاتی را دریافت می کنید. در مورد این که آن ها چه کسانی هستند و چه کسانی نیستند. روی فیلمنامه کار شده بود، تمیز بود و لبه های دراماتیک داستان تا مرحله تکامل صیقل داده شده بود. حواسم هست که بعضی منتقدان از این فیلم متنفر بودند و فیلمنامه را مقصر دانسته بودند. اما من یکی از آن ها نیستم.

پیچیدگی ها و چرخش های طرح داستان، ما را در حالت حدس و گمان نگه می دارد و این موضوع، نکته خوبی را بیان می کند. گوزیکوفسکی در مصاحبه ای گفته است که وقتی فیلمنامه را می نوشته، دلش می خواسته کاراکترها کنترل داستان را به دست بگیرند و آن را به هر جهتی که می خواهند ببرند. وی خاطر نشان کرده است: «طراحی فیلمنامه به یک شکل متفاوتی دشوار بود و نوشتن آن شبیه هزارتویی بود که به دور خودش می پیچید. سعی نکردم که همه طرح داستان را برای خودم از ابتدا آشکار کنم. دلم می خواست موقع نوشتن ببینم هر کدام از کاراکترها به چه مسیری می روند.»

طرح فیلمنامه برای یک تریلر جنایی با چنین پیچیدگی هایی که این داستان دارد (یک "هزارتو"، آن گونه که خودش اشاره کرده) نیاز دارد که شما از ابتدای کار، پایان را بدانید. همچنین نیاز دارد که شما روایت را بر شیوه ای که من آن را «طرح عقبگرد» می نامم، پایه ریزی کنید. باید در ذهنتان، کار را با یک پیچش آغاز کنید تا بتوانید روایت داستان را تا آنجا که ممکن است پیچیده و راز آلود بسازید. و بعد خط داستانی را از نقطه پیچش به سمت عقب برگردانید و آن را بسازید تا بتوانید طرح فیلمنامه را به صورت موثری به پایان برسانید. بعد با این طرز فکر نوشتن را آغاز کنید که اجازه دهید کاراکترها مسیر داستان را جلو ببرند. چرا که این موضوع حقیقت دارد؛ واقعاً وقتی یک داستان را می نویسی، شخصیت ها شروع می کنند به صحبت کردن با تو. (منظورم یک جور عجیب و غریب نیست. احتمالن می دانید منظورم چیست)!

یک کاراکتر مهم در هر تریلر پلیسی یا جنایی وجود دارد: کارآگاه اصلی. در این داستان، این شخصیت، کارآگاه لوکی است. او مرموز است، با این وجود کنجکاوی برانگیز است و تقابلی شیرین را با کلر که برون گراست و احساساتش را روی دایره می ریزد، ایجاد کرده است. ارتباط بین این دو بسیار خوب نوشته و پرداخته شده است و وقتی لوکی به دلایلی شروع به تعقیب کلر می کند، این ارتباط، حالت توطئه آمیزی به خود می گیرد. با این حال، همانطور که اشاره شد، من از این شخصیت، بیشتر انتظار داشتم و وقتی دیدم از او کاراکتر بزرگی ساخته نشده است، احساس فریب خوردگی کردم.

در آخر، این فیلمنامه از یک تیم تولید و همچنین کارگردانی بهره مند بود که به خوبی فهمیدند نباید با این داستان دربیفتند. تقریباً کلمه به کلمه همان طور که نوشته شده، ساخته شده و اکثر دیالوگ ها را شامل می شود. بازی ها فوق العاده بود و محصول نهایی کار، این فیلم را به عقیده من در میان فیلم های بهتر سال 2013 قرار داد.

نوشته: کریستوفر ونر

ترجمه: شبنم سید مجیدی


برچسب ها:
Prisoners
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
حسین خائف
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۹:۲۸ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۵
0
4
ضمن انتخاب موضوع خوب در بحث فیلمنامه نویسی از مترجم محترم هم تشکر و قدردانی می نمایم.
علیرضا
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۹:۰۸ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۶
0
4
بسیار مفید بود از سایت خوبتون واقعا ممنونم
فرشیذ محمدی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۹:۰۸ - ۱۳۹۴/۱۱/۱۵
0
1
باتشکر
همین که نقد ها و متن های تحلیلی را انتخاب می کنید باعلم به تخصصی بودن فیلمنامه نویسی،دیگر ابعاد ملموس زندگی راهم دربر می گیرد ومخاطبان را به تفکر وا می دارد ممنونم!!
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
* captcha: