این فرمولی است برای نوشتن پیرنگ یک داستان کوتاه مخاطب پسند. این داستان ها معمولاً ۶ هزار کلمه ای هستند. این فرمول برای داستان های ماجراجویی، کاراگاهی، وسترن و جنگی جواب داده است و دقیقاً به شما می گوید هر عنصر داستان را کجا بگذارید. شما با یاد گرفتن این فرمول می فهمید در هر ۱۵۰۰ کلمه چه اتفاقی باید بیفتد. هر داستانی که من با این فرمول نوشتم به راحتی فروش رفته.
اولین قدم این است که داستان را به این شکل آغاز کنید:
1. ضد قهرمان به روش «متفاوتی» مرتکب قتل شود.
2. ضدقهرمان به دنبال چیز «متفاوت و جدیدی» باشد.
3. مکان وقوع داستان «متفاوت و تازه» باشد.
4. تهدیدی خطرناک و سنگین مانند ابر بر قهرمان سایه انداخته باشد.
اگر بتوانید داستان تان را با یکی از این «متفاوت» ها شروع کنید خوب است، دو مورد باشد بهتر است، و سه مورد عالی است. بهتر است که از قبل به این موارد فکر کنید تا شروع داستان در ذهن تان شکل گرفته باشد سپس به مرحله بعد برویم.
- روش قتل «متفاوت» یعنی چه؟ به تیراندازی، چاقو زدن، سیانور، خفه کردن با طناب، تزریق سمی، نیش عقرب و روش های دیگر فکر کنید. نوشتن آن ها روی کاغذ کمک می کند که ایده ای روشن در ذهنتان شکل بگیرد.
این هم بد نیست که قربانی ها به یکی از روش های رایج کشته شده باشند اما جنازه شان در موقعیتی «متفاوت» کشف شود.
داستان هایی که قربانی ضدقهرمان شان با علامت هایی مثل پروانه، عنکبوت یا خفاش روی بدنشان پیدا می شوند، معمولاً نشانه هایی از این مفاهیم در جاهای دیگر داستان هم وجود دارد.
البته باید تعادل را رعایت کنید چون اگر روش قتل زیادی غیر معمول و دور از ذهن باشد به جذابیت داستان لطمه می زند.
- چیز «متفاوتی» که ضدقهرمان می خواهد بدست آورد می تواند چیزی غیر از جواهرات، سهم پول های دزدیده شده از بانک یا چیزهای دیگر اینجور داستان ها باشد.
- انتخاب مکان «متفاوت و متمایز» برای شروع داستان هم راحت است. اگر انتخاب مکان متفاوت با دو مورد بالا همراه باشد کار شما را در جذب مخاطب ساده می کند. استفاده از مکانی که خوب می شناسید - مثل جایی که زندگی یا در آن کار کرده اید - ایده خوبی است. حداقل مکانی را انتخاب کنید که به اندازه ارزیاب داستانتان از آن اطلاعات داشته باشید و بتوانید سرش را کلاه بگذارید.
یک ترفند ساده برای اینکه به مخاطب نشان دهید که خیلی از مکان وقوع داستان اطلاعات دارید این است که سعی کنید از واژه های همان محل استفاده کنید. مثلاً فرض کنید داستان تان در مصر اتفاق می افتد. یک کتاب «یادگیری سریع عربی با لهجه مصری» یا چیزی شبیه آن پبدا کنید. حالا ببینید اگر یکی از شخصیت ها بخواهد بگوید «چه خبر؟» این در زبان مصری چه می شود؟ حالا معادل آن را در کتاب پیدا کنید و در داستان بنویسید. بهتر است به شکلی به خواننده برسانید که این چه معنی ای می دهد. اما این فرایند به مخاطب و ارزیاب داستان تان نشان می دهد که شما بر محیط داستان تان تسلط دارید و گول می خورند.
حالا به سراغ بخش دوم طراحی پیرنگ داستان می رویم. در اولین قدم داستان شش هزار کلمه ای را به چهار بخش ۱۵۰۰ کلمه ای تقسیم می کنیم و با استفاده از الگوی زیر آن را پر می کنیم.
1500 کلمه اول
1. خط اول - یا حداقل پاراگرف اول- قهرمان را معرفی کنید و مشکلی سر راهش قرار دهید. به راز یا تهدید یا یک موقعیت مشکل زای دیگر اشاره کنید. چیزی که قهرمان باید با آن روبرو شود.
2. قهرمان رویارویی با مشکلاتش را آغاز می کند. (سعی می کند راز را افشا کند، تهدید را برطرف یا مشکل را حل کند.)
3. تمام شخصیت های دیگر را در اولین فرصت معرفی کنید و به آنها نقشی در داستان بدهید.
4. در اواخر ۱۵۰۰ کلمه قهرمان به طور مستقیم درگیر کشمکش فیزیکی می شود.
5. در نزدیکی پایان این بخش یک نقطه عطف غیر منتظره اتفاق می افتد. حادثه ای که مسیر داستان را عوض کند.
اینجا که رسیدید از خودتان بپرسید: آیا داستان تعلیق دارد؟
آیا قهرمان با مشکل جدی ای مواجه است؟
آیا همه اتفاقاتی که تا حالا افتاده منطقی و باور پذیر است؟
اینجا باید یادآوری کنیم که کنش هر صحنه باید نقشی فراتر از پیش بردن قهرمان داشته باشد. فرض کنید قهرمان متوجه می شود که نیروهای «ضدقهرمان» کسی بنام الیوز را دزدیده اند. کسی که می تواند راز همه جنایت ها را فاش کند. قهرمان پیدایشان می کند و با آنها درگیر می شود. اما آنها موفق به فرار می شوند و الیوز را هم با خودشان می برند.
قهرمان باید از تلاش هایش به نتیجه ای برسد حتی اگر آن نتیجه صرفا نجات «الویز» باشد.
1500 کلمه دوم
1. فشار روی قهرمان را افزایش دهید.
2. قهرمان - بدلیل ویژگی هایش - تلاش بیشتری می کند و بیشتر درگیر می شود. این تلاش ها سبب اتفاق افتادن موارد بعدی می شود:
3. یک درگیری (کشمکش) بزرگ دیگر.
4. یک نقطه عطف دیگر در پایان 1500 کلمه. (منظور یک اتفاق غیر منتظره است که مسیر داستان را بر خلاف انتظار مخاطب تغییر دهد)
حال از خودتان بپرسید: آیا بخش دوم به اندازه کافی تعلیق دارد؟
آیا سایه تهدیدی که متوجه قهرمان است گسترده تر شده؟
آیا قهرمان به اندازه کافی تحت فشار بوده و زجر کشیده؟
آیا اتفاقاتی که در این بخش افتاده منطقی و باورپذیر است؟
یکی از رازهای نویسندگی موفق این است که بجای حرف زدن در مورد اتفاقی، آنرا نشان دهید. به خواننده نگویید به او نشان دهید و کاری کنید که مخاطب هم آنرا ببیند.
یک ترفند دیگر که به جذاب شدن داستان کمک می کند این است که در هر صفحه ای که نوشتید حداقل یک اتفاق غیر منتظره داشته باشید. این سورپرایزهای کوچک کمک می کند که خواننده به دنبال کردن متن علاقمند شود. لازم نیست خیلی هم پیچیده باشد. یک روش رسیدن به این هدف این است که هرازگاهی کمی مرموز باشیم. قهرمان در حال بررسی محل وقوع جنایت است که در پشت سر او به آرامی باز می شود. او اما متوجه آن نمی شود و به کارش ادامه می دهد. در بازتر و بازتر می شود و ناگهان شیشه پنجره آنطرف اتاق از جا در می آید. احتمالاً شیشه پنجره به دلیلی از جا در آمده و همین موضوع باعث شده تا جریان هوا باعث باز شدن در شود. اما چه دلیلی شیشه پنجره را از جا درآورده؟ ابهام بیشتر برای مخاطب.
یکی از روش های خلق شخصیت های جذاب این است که ویژگی هایی به کاراکتر هایی بدهید که آنها را منحصر بفرد و در ذهن مخاطب ماندگار کند. این ویژگی ها را به آنها اضافه کند.
ساختار داستان تان را طوری طراحی کنید که کنش ها در آن ادامه دار باشد و اتفاقات بخش بعدی را با توجه به حوادث بخش دوم طراحی کنید.
1500 کلمه سوم
1. قهرمان با مشکلاتی عمیقر و سخت تر مواجه شود.
2. قهرمان جلوتر می رود و رویارویی با ضد قهرمان - یا کس دیگری - یکی از موقعیت های زیر را بوجود می آورد:
3. یک درگیری مستقیم و کنش فیزیکی.
4. یک حادثه غیرمنتظره در مسیر داستان که سبب شدت گرفتن مشکلات قهرمان می شود. این شرایط تا پایان این ۱۵۰۰ کلمه ادامه پیدا میکند.
اینجا هم باید باز از خودمان بپرسیم آیا همچنان تعلیق داریم؟
آیا تهدیدی که متوجه قهرمان شده بزرگتر و قوی تر شده است؟
قهرمان به اندازه کافی دچار مشکلات بدون راه حل شده؟
آیا همه اتفاقات منطقی و باورپذیر است؟
اصرار بر این فرمول ها صرفا برای این است که مطمئن شویم داستان به اندازه کافی درگیری مستقیم فیزیکی، نقاط عطف مناسب با کمی تعلیق و تهدید داشته باشد. عناصری که لازمه همه داستان های مخاطب پسند است.
درگیری مستقیم و کنش فیزیکی هم در هر بخش می تواند متفاوت و جدید باشد. اگر در یک بخش دعوا با مشت و لگد است، تا بخش بعدی داستان، از تکرار دوباره آن خودداری کنید و سعی کنید در ۱۵۰۰ کلمه بعدی درگیری فیزیکی تازه ای اجرا کنید. مثلاً استفاده از گاز سمی یا شمشیر. البته در یک حالت می توانید نوع درگیری فیزیکی را در داستان تکرار کنید. آن هم وقتی است که قهرمان شیوه منحصر بفردی در درگیری داشته باشد. مثلاً می تواند یک نوع مشت مرگبار بزند یا شیوه ویژه ای در استفاده از سلاح شخصی اش داشته باشد.
همه تلاش ما این است که روند داستان یکنواخت و خسته کننده نشود. برای پرهیز از یکنواختی:
کنش: صریح، سریع، بدون هیچ کلمه اضافه ای. تعلیق ایجاد کنید. کاری کنید که خواننده کنش را ببیند و حس کند.
فضا و اتمسفر داستان:بشنوید، بو کنید، ببینید، لمس و مزه کنید.
توصیف جزئیات: درختان، باد، آب و هوا و چشم اندازها.
متن خوب متنی است که تک تک کلمات آن ارزشمند باشند و چیزی را منتقل کنند.
1500 کلمه چهارم
1. مشکلات قهرمان را افزایش دهید.
2. قهرمان با چنان وضعیتی روبرو می شود که همه فکر می کنند که کار او دیگر تمام شده. (مثلاً ضد قهرمان موفق شده همه را قانع کند که قهرمان قاتل است یا تصور می کند معشوقه اش مرده و همه تلاش هایش بی نتیجه بوده و یا در یک درگیری در موقعیت شکست قرار گرفته و چیزی به کشته شدنش بدست ضد قهرمان نمانده)
3. حالا در اوج نا امیدی همه، کاری کنید که قهرمان با استفاده از توانایی، مهارت یا زور بازویش از مخمصه خلاص و پیروز شود.
4. راز نهایی را فاش کنید. در داستان راز بزرگی وجود دارد که تا حالا فاش نشده در جریان درگیری نهایی و پیروزی قهرمان این راز هم فاش می شود.
5. نقطه عطف پایانی باید یک اتفاق غیر منتظره بزرگ باشد. (مثلا مشخص شود ضد قهرمان کسی که تا حالا فکر می کردیم نبوده یا اینکه اصلاً گنجی وجود نداشته و یا هر چیز دیگری)
6. بعد از آن فقط چند خط نتیجه گیری و پایان داستان است.
اینجا هم باید از خودمان بپرسیم آیا تعلیق داستان تا آخرین خط حفظ شده است؟
آیا قهرمان تا پایان در معرض تهدید قرار داشته؟
همه موارد مبهم و اتفاقات به اندازه کافی روشن شده؟
همه اتفاقات به اندازه کافی منطقی و باورپذیر است؟
پایان داستان برای مخاطب دلگرم کننده هست؟
ضد قهرمان را خدا شکست داد یا قهرمان؟ به بیان دیگر آیا اقدامات قهرمان عامل پیروزی اش بوده یا اتفاقی برنده شده؟
مترجم: سیاوش سرمدی
بازنشر مقاله بدون اشاره به منبع ممنوع است.