کریس وِیتز، نویسنده، کارگردان، تهیهکننده و بازیگر آمریکایی، متولد نیویورک و دانشآموختهی دانشگاه کمبریج است. وِیتز فعالیت هنری خود را همراه برادرش (پاول) و با همکاری در نگارش فیلمنامهی «مورچهها» (یکی از سرشناسترین انیمیشنهای کمپانی دریمورکز) آغاز کرد. همکاری و فعالیتی که در سال 1999 با فیلم «شیرینی آمریکایی» هم تکرار شد. فعالیت کریس وِیتز از آنسال تا کنون در زمینههای مختلف گسترش پیدا کرده که از آن جمله میتوان به بازی در فیلم «چاک و باک» و کارگردانی فیلمهایی نظیر «قطبنمای طلایی»، «زندگی بهتر» و «دربارهی یک پسر» اشاره کرد.
نگارش فیلمنامههای قسمت دوم «پروفسور دیوانه» (ساختهی پیتر سیگال)، دو قسمت از مجموعهی تلویزیونی «جزیرهی فانتزی»، فیلمِ در دست تولید «سیندرلا» (ساختهی کِنِت برانا) و «دربارهی یک پسر» (ساختهی مشترک خود او و برادرش پاول) از دیگر فعالیتهای کریس وِیتز است که این آخری، نامزدی اسکار بهترین فیلمنامهی اقتباسی را نیز برای او به ارمغان آورد. آنچه در پی میخوانید قانونهای طلایی او برای فیلمسازی و چکیدهای از تجربههای متعدد او در سالهای حضورش در سینماست.
قبل از آنکه قانونهایم را بگویم بگذارید به نکتهای اشاره کنم که شاید بتوان گفت مهمترین چیزیست که میتوانم به شما بگویم! لطفاً از صحنهی توقف یک ماشین فیلمبرداری نکنید. آنهم بهگونهای که زاویهی دوربین کمی سربالاست، در باز میشود، کفش یا پای خوشتراش کسی وارد کادر میشود و تصویر بهطرف بالا حرکت میکند تا ببینیم او کیست. من از چنین صحنهای متنفرم! و همچنین از حرکت دایرهوار دوربین (روی استدیکم) دورِ کسانی که روبهروی هم ایستادهاند تا با هم صحبت کنند یا همدیگر را در آغوش بگیرند. از کاربرد کلیشههایی نظیر این جداً پرهیز کنید؛ درست مثل دوری کردن از فردی که ناقل بیماریهای پوستیست!
و حالا قوانین:
قانون نخست: در نخستین روز فیلمبرداری اسم تمام اعضای گروه را بپرسید؛ همهشان را...
من خودم در حفظ کردن اسمها خیلی تنبلم ولی یادتان باشد این افراد– که گفتم– هر کاری از دستشان برآید انجام میدهند تا آنچه که شما در ذهن یا هارد کامپیوتر خود دارید به فیلم تبدیل شود. این کار آنها ارزش به یاد آوردن اسمشان را دارد. به خاطر داشته باشید اگر همهچیز همتراز و مساوی باشد همهی اعضای گروه تمام سعیشان را خواهند کرد تا فیلم به بهترین شکل ممکن ساخته شود. تکرار میکنم: به بهترین شکل ممکن.
قانون دوم: سعی کنید شرایط کار کردن گروه را کمی درک کنید.
اگر میخواهید کار را دیر شروع کنید سعی کنید دلیلش را به آنها توضیح دهید. برای اینکه بگویید اجرای یک نما قابل قبول است این کار را تا وقت ناهار طول ندهید. گاهی وقتها آدمها به وقت اضافه نیاز دارند و گاهی وقتها دلشان میخواهد به خانه برگردند تا بچه یا بچههایشان را ببینند. در شکل عمومی، افراد، از اینکه کارشان سر وقت تمام شود خوشحال میشوند. طول دادن کار در تمام روز اصلاً چیز خوبی نیست!
قانون سوم: دستیارتان دربارهی کار، چیزهایی بیشتر از شما میداند.
او (منظور، دستیار شماست) از همهی ورود و خروج کارهای روزانه و هفتگی اطلاع دارد. رسیدگی به امور عملی را نادیده نگیرید. این، بخشی از کار شماست. امیدوارم این نکته را درک کنید که چرا زمان فراخوان آدمها در طول هفته و سر صحنه، هر بار با تاخیر بیشتری انجام میشود. این میتواند نشانهای از احترام به گروه تولید فیلم باشد که میخواهند بدانند شما نسبت به کارهای روزانهشان چه واکنشی نشان میدهید.
قانون چهارم: شخصیت خود را حفظ کنید.
فریاد نکشید؛ مگر اینکه آن اتفاق، واقعاً خیلی مهم و البته مستحق فریاد کشیدن باشد. یک دلیل خوب برای فریاد کشیدن زمانیست که مثلاً یکی از چراغهای نورپردازی سقوط کرده و نزدیک است به کسی اصابت کند! در ضمن ممکن است زیر فشار شدیدی باشید ولی توجه داشته باشید که رها کردن گروه تولید و بازیگران از چنین وضعیتی، بخشی از شغل شماست. اگر کسی واقعاً نیاز دارد با شما صحبت کند او را دور از بقیهی گروه، به گوشهای ببرید و با او صحبت کنید.
قانون پنجم: جریان تولید فیلم را بهخاطر ناهار یا شام متوقف نکنید.
اگر جزء آن دسته از افراد هستید که دلتان میخواهد در طول غذا خوردن، نگاهی به روزنامهها بیاندازید، اشکالی ندارد یک ناهار سریع بخورید؛ ولی اگر منتظر نشستهاید تا غذا از راه برسد همان بهتر که بنشینید و صبر کنید. باور کنید هیچکس از شخصی که باعث توقف روند کار میشود خوشش نمیآید.
قانون ششم: مواظب شبزندهداریهایتان باشید.
کارهای روزانه از صبح خیلی زود آغاز میشود و طبعاً اگر خمار باشید و بدن سستی داشته باشید نمیتوانید درست فکر کنید.
قانون هفتم: فهرست نماهای مورد نیاز خود را جدی بگیرید.
در شکل مطلوب، برای ضبط هر نما و البته صدور فرمان قطع فیلمبرداری، یک دلیل خوب وجود دارد؛ و این، نتیجهی طرح و برنامهایست که از پیش به آن فکر شده. بنابراین سعی کنید قبل از شروع فیلمبرداری، سیاهمشقهای خود را انجام داده باشید. یادتان باشد ممکن است کار شما میلیونها سال بعد از اینکه نسل بشر منقرض شد توسط بیگانههای فضایی بازبینی شود؛ و طبعاً شما دلتان نمیخواهد به چشم آنها احمق به نظر برسید! با ایجاد فهرستی از نماهای مورد نیاز خود، جدا از اینکه میتوانید برنامهریزی دقیقی انجام دهید، بهراحتی متوجه خواهید شد در کدام روز، کار آسانی در پیش خواهید داشت و برای کدام روز باید رخت عزا به تن کنید! در چنین شرایطی وقتی شرایط خاصی پیش میآید آماده باشید از طرحها و نقشههایی که از قبل کشیدهاید دست بردارید. البته تا آنزمان، حتماً از قبل آماده باشید. و بهعنوان نتیجهگیری اینکه به حرفهای تدوینگرتان حتماً گوش دهید. او میداند شما چهقدر به تصویر نیاز دارید و کجا باید کات کنید.
قانون هشتم: نماهای نزدیک، اغلب مبالغهآمیز هستند.
این نکته را فراموش نکنید که اگر تاثیر نماهای نزدیک یا کلوزآپها را خیلی زود و با استفاده اغراقآمیز از اینگونه نماها از بین ببرید، در حقیقت، اهمیت مضمونی و درونمایهای فیلم– که به آن نیاز دارید– را زیر سوال بردهاید.
قانون نهم: عمق میدان نیز مبالغهآمیز است!
وقتی نماهای فیلم روی یک پردهی بزرگ اما چرک و کثیف به نمایش گذاشته شود درست
مثل پخش تصویری دانهدار و غیرواضح از تلویزیون بزرگی با وضوح خیلی بالاست! از اینکه
چنین حرفی میزنم متاسفم اما خیلی از کارهای شما همینطوری نشان داده میشود. بهتر
است از تصویرها و فیلمهایی که عمق میدان کمتری دارند درس عبرت بگیرید؛ و نتیجه
اینکه مطمئن شوید مسئول فوکوسکشی دوربین حتماً میتواند از پسِ این کار پرزحمت،
دشوار و صد البته دقیق برآید.
قانون دهم: فقط بهخاطر اینکه اشتباهی از کسی بروز کرده فیلمبرداری را قطع نکنید.
ادامهی این نما ممکن است در خود، چیزهای خوبی داشته باشد. اجازه دهید بازیگر یا بازیگرانتان متوجه این نکته شوند و همچنین در مواقعی که آنها از مسیر اصلی خارج میشوند سعی کنید به آنها اعتماد داشته باشید.
قانون یازدهم: تکرار کردن نماها همیشه هم اتلاف وقت نیست!
اگر یک بازیگر درخواست تکرار نما را داشت و شما میتوانید زمان را تنظیم کنید با درخواست او موافقت کنید.
قانون دوازدهم: قبل، وسط و حتی بعد از فیلمبرداری به حرف بازیگرانتان گوش دهید.
این حرفها اغلب واضح، قابل لمس و احساسکردنی به نظر میرسد اما در بعضی موارد اینگونه نیست. اساساً کار آنها (بازیگران) پیروی کردن از حرفهاییست که نقش آنها (در فیلمنامه) به شکلی عملی بر زبان جاری میکند تا برای احساسات انسانی قابل باور باشد. باید پذیرفت این کار مشکلیست و البته آنها اغلب میدانند که دربارهی چه چیزی حرف میزنند. گاهی وقتها شما برای گسترش فضای ساختاری داستان یا فیلمِ خود به آنها نیاز دارید. بنابراین سعی کنید بهجای اینکه بگویید «خب، این فقط یه فیلمه!» توضیح بهتری برای خواستههای خود پیدا کنید.
قانون سیزدهم: سعی کنید توضیحات خود برای بازیگرتان را به دلسوزانهترین شکل ممکن و در قالب الفاظ تاثیرگذار بیان کنید؛ مگر اینکه دلیل خوبی برای اینکه طور دیگری رفتار کنید وجود داشته باشد.
چیزی که از بازیگرتان میخواهید را بهصورت دقیق تشریح کنید و بهجای اینکه مثلاً بگویید «من دلم میخواد از بازیگر نقش مقابلت فاصله بگیری» برای او توضیح دهید: «شخصیتی که تو آن را بازی میکنی نمیتواند یکجا بنشیند و به او نگاه کند.» این حرف باعث میشود بازیگر نکتهی مورد نظر شما را بهتر درک کند.
قانون چهاردهم: اگر کاری هست که باید حتماً انجام شود و افراد زیادی (مثلاً برای حرکت دادن دالی و چیزهایی شبیه آن) آن دور و برها حضور ندارند این موضوع را محترمانه مطرح کنید.
هیچکس دلش نمیخواهد کمتر از شما به فیلم فکر کند. اگرچه شما در گروه تولید فیلم، از عنوان مهیج و جالبی برخوردارید و ممکن است همه شما را رییس خود بدانند، اما یادتان باشد همهمان فقط برای کار کردن سر صحنه هستیم. همین.
قانون پانزدهم: روزنامهها را سر ناهار بخوانید.
روزهای فیلمبرداری به شکل عجیبی طولانی و آزاردهندهاند و نیازی نیست که برای انجام اینکار (روزنامه خواندن) یک ساعت از خواب خود بزنید!
قانون شانزدهم: از بین بردن پول کسی دیگر چندان خوشایند نیست.
حتی اگر کار در استودیو باشد! باید بپذیرید که شما سام پکینپا یا ترنس مالیک نیستید؛ شاید هم هستید و ما خبر نداریم! بههرحال توجه داشته باشید که احتمالاً یک نفر اینکار (ساخت فیلم) را با پول کس دیگری به عهدهی شما گذاشته؛ و طبعاً در اینباره باید احساس وظیفه کنید.
قانون هفدهم: هیچکس بهخاطر ذخیرهی یک میلیون دلار از بودجهی فیلم به شما مدال نمیدهد.
و طبعاً نیازی نیست برای یک دورهی کوتاهمدت در خودتان تغییر ایجاد کنید. پس به همان یک سِنت زیرِ بودجه رضایت داده و کار را به پایان برسانید!
قانون هجدهم: دربارهی تامین هزینهها اطلاعات کسب کنید.
آیا چیزی دربارهی تامین هزینه یا مثلاً مبلغ حق استفاده از یک قطعه موسیقی میدانید؟ شما جزء کسانی هستید که دوست دارید قبل از رسیدن به ته جیبتان کمی پول پسانداز کنید یا بعداً اینکار را انجام میدهید؟ من یکی که تا وقتی مجبور نباشم به این چیزها دقت و توجه نمیکنم!
قانون نوزدهم: اگر فیلمی میسازید که در بخشی از اجزای آن جلوههای تصویری
کامپیوتری به کار رفته یادتان باشد کسانی که اینگونه کارها را انجام میدهند بیشتر
هنرمند هستند تا اینکه آدمهای فنیِ خشک و اعصاب خردکُنی باشند.
یادتان باشد آنها هم مثل بازیگرها نیاز دارند مورد تشویق قرار گرفته و هدایت شوند تا کار خوبی از خود ارائه دهند.
قانون بیستم: واقعاً جالب است که برای شروع فیلمبرداری بگویید «حرکت!» ولی شاید بهتر باشد که قبل از اینکار بپرسید چی و کی آماده است.
این را به عهدهی خود آنها بگذارید. به عبارتی دیگر هیچکس «کات» نمیدهد؛ مگر اینکه دلیل خوبی برای اینکار وجود داشته باشد. بهجای اینکه بازیگوشی و بازی هنرپیشهها را به هم بزنید به آنها اجازه دهید کارشان را تمام کنند و با خنده پیِ کارشان بروند.
قانون بیست و یکم: خوش بگذرانید!
مترجم: امید نجوان